
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۰۰
۱
فصل خزان رسید و نشاط و طرب نماند
کاری مرا به مشغله روز و شب نماند
۲
باد خزان ربود حرارت ز آفتاب
در شمع بزم اهل جهان تاب و تب نماند
۳
تمکین ز شیخ شد ز مریدان سکوت رفت
در بزرگان حیا و به طفلان ادب نماند
۴
باغ امیدواریی ما را هوا رسید
در عهد ما به نخل تمنا رطب نماند
۵
شد صفحه ها سفید زبان قلم خموش
بر لوح سینه ها رقم منتخب نماند
۶
تا خیرگاه حاتم طی گشت سرنگون
جز خاک توده یی به دیار عرب نماند
۷
مردود کرد خصم تو را دهر سیدا
در هیچ سینه دوستی بولهب نماند
تصاویر و صوت

نظرات