
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۱۲
۱
شب چو آن شمع ز کاشانه برون می آید
ناله از مرده پروانه برون می آید
۲
رشک اگر خاطر مشاطه پریشان نکند
زلف کی از بغل شانه برون می آید
۳
اگر آن سنگدل از کوچه مستان گذرد
شیشه از بزم چو دیوانه برون می آید
۴
امشب ای ماه کجا ساخته ای باده کشی
نگه از چشم تو مستانه برون می آید
۵
خانه یی را که جمال تو چراغان سازد
شمع از تربت پروانه برون می آید
۶
حلقه زلف تو را دیده دلم رفت ز جا
دزد در نیم شب از خانه برون می آید
۷
شب به بزمی که قدت انجمن آرا گردد
شمع از خاطر پروانه برون می آید
۸
دیده ام پیش تو من مرده خود را امشب
شمع چون کشته شد از خانه برون می آید
۹
تو خط من چمنی را که چراغان سازد
سبزه اش چون پر پروانه برون می آید
۱۰
سیدا پیر خرابات به استقبالم
شیشه بر دست ز میخانه برون می آید
تصاویر و صوت

نظرات