
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۲۷
۱
همرهان رفتند و من پا در وطن دارم هنوز
تکیه چون صورت به دیوار بدن دارم هنوز
۲
غنچه گل را نسیم صبح عریان کرد و رفت
ساده لوحی بین که فکر پیرهن دارم هنوز
۳
شمع ها رفتند و از پروانه آثاری نماند
بزم بر هم خورد و فکر انجمن دارم هنوز
۴
غنچه افسرده ام از من شکفتن رفته است
گل خزان گردید و سر در پیرهن دارم هنوز
۵
ماتم فرهاد شیرین را به عالم کار کرد
شکوه ها از بیستون چون کوهکن دارم هنوز
۶
صبح نزدیک آمد و پروانه ها را خواب کرد
خویش را چون شمع سرگرم سخن دارم هنوز
۷
وقف دندان ندامت شد لب من غنچه وار
آرزوی بوسه زان کنج دهن دارم هنوز
۸
سیدا دل کندن از دنیا به پیری مشکل است
فکر گردیدن به اطراف چمن دارم هنوز
تصاویر و صوت

نظرات