سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۳۲۸

۱

خط برآورد و نشد خاطر ازو شاد هنوز

این جفا جوی بود بر سر بیداد هنوز

۲

آب شد آئینه و تشنگیش دفع نشد

آتشی هست ازو در دل فولاد هنوز

۳

دور از گردن من طوق غلامی نشود

می شوم بنده او ناشده آزاد هنوز

۴

غنچه اش گل شد و برگ گل او رفت به باد

می کند بلبل ما ناله و فریاد هنوز

۵

بیستون را چه گنه بود که افگند ز پا

می سزد تیشه کند جور به فرهاد هنوز

۶

عمر خورشید فلک شد به جهان گردی صرف

پی نبردست به سر منزل آباد هنوز

۷

می رسد فیض به اهل طلب از اوج کریم

خاک حاتم به گدایان کند امداد هنوز

۸

از قفس گرچه به صد حیله برون آمده‌ام

می‌برم آرزوی خانه صیاد هنوز

۹

کشتی و سوختی و مشت غبارم کردی

می دهد خاک مرا یاد تو بر باد هنوز

۱۰

هر چه در خانه ما بود حریفان بردند

کعبتینیم و اسیر کف نراد هنوز

۱۱

سیدا خامه من گرچه سخنور شده است

می کند پیرویی خاطر استاد هنوز

۱۲

سیدا اهل جهان بیدل و شیدا شده اند

روی او گرچه ندیدست پریزاد هنوز

تصاویر و صوت

نظرات