سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۳۲۹

۱

فرهاد ناله می کند از تیشه ام هنوز

آید صدا ز تربت همپیشه ام هنوز

۲

پیمانه ها به محتسبان آشنا شدند

پنهان درون سنگ بود شیشه ام هنوز

۳

گلها خزان شدند و چمن ماند از نشاط

نشکفته است غنچه اندیشه ام هنوز

۴

لب تشنگان ز سایه من بهره می برند

آبی نخورده است رگ و ریشه ام هنوز

۵

ساغر به کوی باده فروشان نبرده ام

بیرون نرفته است می از شیشه ام هنوز

۶

ای برق پا منه به نیستان خانه ام

آسودگی ندیده ام از بیشه ام هنوز

۷

از خاک کوهکن شب و روز آید این صدا

در آرزوی آب دم تیشه ام هنوز

۸

مانند غنچه سر به گریبان کشیده ام

گلچین رسید و رفت در اندیشه ام هنوز

۹

عمریست سیدا ز می انکار کرده ام

ساقی دهد قسم به سر شیشه ام هنوز

تصاویر و صوت

دیوان سیدای نسفی به تصحیح و تعلیق حسن رهبری - میر عابد سیدای نسفی - تصویر ۲۹۴

نظرات