
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۳
۱
چه باشد گر بگیری دست چون من ناتوانی را
پری همچون کمان در خانه بی نام و نشانی را
۲
چمن مانند داغ لاله در گرداب خون افتد
اگر گویم به بلبل از جدایی داستانی را
۳
چه سرها مانده ام چون مهر و مه در کوچه خواری
به خود تا دوست گردانیده ام نامهربانی را
۴
ز شوخی تیر آغوش کمان را می کند خالی
به زور آورده نتوان در بغل سرو روانی را
۵
سزای تست ای پروانه دلسوزی و محرومی
به مغز جان چرا پروردهای آتشزبانی را
۶
مپرس ای باغبان امروز از خاموشی بلبل
منه انگشت بر لب همچو گل بر خون دهانی را
۷
ندیدم سیدا از نوخطان روی وفاداری
بده یارب به این بلبل بهار بی خزانی را
تصاویر و صوت

نظرات