
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۵
۱
خون می چکد چو غنچه گل از سخن مرا
تیغ برهنه ایست زبان در دهن مرا
۲
در هیچ جا قرار ندارم چو آفتاب
مهر رخ تو کرده چنین بی وطن مرا
۳
پروانه را به بزم خود ای شمع ره مده
کوته زبان مساز بهر انجمن مرا
۴
بعد از هلاکم از سر خاکم چو بگذری
سازد علم میان شهیدان کفن مرا
۵
بی قامت تو سرو چو دو دست در نظر
بی روی تست طشت پر آتش چمن مرا
۶
روزی که بهر قتل اسیران شوی سوار
هر موی تازیانه شود بر بدن مرا
۷
روزی که پنجه ام ز گریبان جدا شود
ای سیدا چو مار خورد پیرهن مرا
نظرات