
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۵۲
۱
مه بود در کلبه ام چون در ته دامن چراغ
خانه من ز آتش گل می کند روشن چراغ
۲
جوهر شمشیر او را کرد خون من علم
می رساند تیغ بر خورشید از روغن چراغ
۳
پشت بام خانه اش سیلی زند مهتاب را
هر که چون فانوس دارد زیر پیراهن چراغ
۴
تیره روزان می کنند از آه روشن خانه را
در بغل دارد بنفشه از گل سوسن چراغ
۵
هر که دارد بر جگر چون لاله داغ آتشین
می تواند کرد روشن با لب دامن چراغ
۶
آشنایی راست گیرد دست در افتادگی
رشته را نبود به غیر از دیده سوزن چراغ
۷
لاله روشن می کند خاک شهیدان تو را
بر مزار کشتگان باشد سر بی تن چراغ
۸
کی توان در پرده پنهان کرد حسن شوخ را
در اگر بندند بیرون گردد از روزن چراغ
۹
سیدا از بس که با پروانه دارم الفتی
در نمی گیرد به هر غمخانه یی بی من چراغ
تصاویر و صوت

نظرات