
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۶۱
۱
بر خاک ریخت جام شرابی که داشتم
پرواز کرد مرغ کبابی که داشتم
۲
شوخی نیافتم که کنم صرف عمر خویش
در شیشه بو گرفت گلابی که داشتم
۳
شستم زیار نو خط خود دست آرزو
انداختم در آب کتابی که داشتم
۴
اشکم چو سنگ در گلوی شیشه شد گره
از جوش ماند چشمه آبی که داشتم
۵
چون نبض مستقیم ز پرواز مانده ام
گردید معتدل تب و تابی که داشتم
۶
انداختم ز سینه برون داغ عشق را
کردم وداع خانه خرابی که داشتم
۷
ای سیدا فراغت خاطر نمود روی
آمد به جای بالش خوابی که داشتم
تصاویر و صوت

نظرات