سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۳۸۲

۱

خشک است ز بی مهریی ایام دماغم

در آرزوی روغن آبست چراغم

۲

زخم جگرم کرده بناصور ارادت

ای دست مروت منه انگشت به داغم

۳

ریزند اگر در چمنم آب زمرد

چون برگ خزان دیده دمد سبز دماغم

۴

از آبله ام چشمه خون سر هر خار

انگشت نما گشت ره از پای سراغم

۵

رفتم به تماشای چمن همره سید

از آتش رخساره گل سوخت دماغم

تصاویر و صوت

نظرات