
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۸۵
۱
شبی که بوی گلت از هوا سراغ کنم
روم به باغ و ده انگشت خود چراغ کنم
۲
ز دانه های سپند انتقام خویش کشم
ستاره سوختگان را چو لاله داغ کنم
۳
ز شمع بزم تو تعلیم سوختن گیرم
چراغ میکده را رفته بی دماغ کنم
۴
کشم چو غنچه سر خود به جیب هستی خویش
چه لازم است که کسب هوای باغ کنم
۵
به بخت تیره خود افگنم نظر هر شام
ز روی خانه تماشای گشت زاغ کنم
۶
چو سیدا جز از خویشتن نمی یابم
مگر بودایی مجنون روم سراغ کنم
نظرات