سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۳۹

۱

می دهد هر دم فریب آن نرگس جادو مرا

می کند آخر بیابان مرگ این آهو مرا

۲

صورت او نقش بندد هر کجا پهلو نهم

خامه نقاش باشد در بدن هر مو مرا

۳

اهل دل را صحبت دنیاپرستان آفتست

کیسه زر دشمن جانست در پهلو مرا

۴

در غمش بیهوده چندین صبر فرماید طبیب

روی بهبودی نمی باشد ازین دارو مرا

۵

شورش مجنون شود ازدوریی زنجیر بیش

حسرت زلفش کند آخر پریشانگو مرا

۶

نو خطان را خط پشت لب کلید عشرت است

آیت رحمت بود معشوق چار ابرو مرا

۷

جوهر تیغش به قتلم سرخ کرده روی خویش

خون به جای آب می گردد روان از جو مرا

۸

فکر خالش کرده کرده آتشم در جان فتاد

ای مسلمانان چه سازم سوخت این هندو مرا

۹

چون توانم رفت از کویش به جایی سیدا

بندها در پا بود از کنده زانو مرا

تصاویر و صوت

نظرات