
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۹۳
۱
روم از جای با اندک نسیمی گرد را مانم
بنای بیمدارم مهره های نرد را مانم
۲
نشد جز سوختن از کوچه گردی حاصل عمرم
به شهر تیره بختی مشعل شبگرد را مانم
۳
ز رشک رنگ سرخم لعل در کان رنگ گرداند
به چشم کهربا طبعان عقیق زرد را مانم
۴
نمی گردد ز دست ناله شمع کشته ام روشن
ندارم از اجابت بهره آه سرد را مانم
۵
چرا ای گردباد امروز می گردی ز دنبالم
ز خود رم کرده ام مجنون صحراگرد را مانم
۶
ز فرش مخمل اهل کرم پهلو تهی سازم
گریزم از دوای این حکیمان درد را مانم
۷
ندارد سیدا گلزار چون من سرو موزونی
به روی صفحه ایام بیت فرد را مانم
نظرات