
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۹۷
۱
خبر می گوید از راز درون لبهای خاموشم
زند پهلو به روی حلقه در حلقه گوشم
۲
شدم پیر و نمی آید برون گهواره از یادم
قدم در ملک هستی تا نهادم خانه بر دوشم
۳
قلندر مشربم یا اهل دنیا رو نمی آرم
گهی چون آئینه عریانم و گاهی نمدپوشم
۴
سبک چون بوی گل از جامه خواب ناز برخیزم
بحمدالله که دست تربیت دور است از دوشم
۵
شکفتن رفته است ای سیدا عمریست از یادم
سخن بسیار دارم بر لب و چون غنچه خاموشم
نظرات