
سیدای نسفی
شمارهٔ ۳۹۹
۱
از سر کوی تو با صد حسرت ای گل می روم
محمل خود بسته ام از بال بلبل می روم
۲
گلشنی بودم مرا باد خزان تاراج کرد
با دماغ خشک همچون نکهت گل می روم
۳
استقامت نیست در یکجای با دیوانگان
رخت خود پیچیده زین گلشن چو سنبل می روم
۴
کودکی گردد چو سنگ سرمه سد راه من
چون نگه افتاد از چشمم تغافل می روم
۵
زادراه خاکساران از هوا پیدا شود
گردبادم در بیابان توکل می روم
۶
شانه ام غیر از پریشانی مرا در بار نیست
تیره بختم در خیال زلف و کاکل می روم
۷
جوش اشکم سیدا پامال سازد چرخ را
موج سیل نوبهارم از سر پل می روم
تصاویر و صوت

نظرات