
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴
۱
ز رخ گر آن پری رو دور گرداند نقابش را
کند سنگ فلاخن چرخ ماه و آفتابش را
۲
سر خود آرد و در حلقه فتراکش آویزد
اگر آهو ببیند شوخی چشم رکابش را
۳
درون کلبه تاریک خود چشمی که من دارم
فلک پیراهن فانوس سازد ماهتابش را
۴
دهد جان کشته معشوق را کیفیت عاشق
به پرواز آورد پروانه ام مرغ کبابش را
۵
به چشمش هر که اندازد نظر خاموش می گردد
نباشد سرمه حاجت نرگس چشم سیاهش را
۶
پریشان است همچون زلف خوبان سرو در گلشن
مگر از جوی سنبل باغبان دادست آبش را
۷
به توران سیدا ناصرعلی از هند اگر آید
بگوید بی تأمل طوطی کلکم جوابش را
تصاویر و صوت

نظرات