
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۰۰
۱
گر به کف مانند گل مشت زری می داشتم
در بغل چون غنچه گلبرگ تری می داشتم
۲
راه دور عشق با مقراض پا نتوان برید
قطع می کردم من این ره گر سری می داشتم
۳
آب می دادند چون دریا سخن های مرا
چون صدف گر در کف خود گوهری می داشتم
۴
سبز شد همچون لباس خضر زنگار دلم
می شدم آئینه گر اسکندری می داشتم
۵
مانده ام در خانه صیاد از بی قوتی
می شکستم صد قفس را گر پری می داشتم
۶
می شدم شب تا سحر هنگامه آرایش چو شمع
پیش تیغش می نهادم گر سری می داشتم
۷
چشم او را سیدا همکاسه می کردم به خود
گر به کف مانند نرگس ساغری می داشتم
نظرات