سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۴۰۹

۱

اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم

دست پرورد فغانم خانه زاد بلبلم

۲

حاصل من نیست در ایام غیر از پیچ و تاب

در بیابان گردبادم در گلستان سنبلم

۳

زردرویی می کشم از دست خشک خویشتن

پنجه برگ خزانم شانه بی کاکلم

۴

جوش اشکم سینه بر غم می نهد افلاک را

موج سیل نوبهارم سیلیی روی پلم

۵

ارغوان زاریست از خون سیدا مژگان من

ملک هندم تیره بختی دیده شهر کابلم

۶

اشک چشمم بی رخت امشب گره شد بر دلم

بوی خون می آید از لبهای خشک ساحلم

۷

گر به دریا رو نهم گرداب گردد گردباد

در چمن سازم وطن گردد بیابان منزلم

۸

ماهتاب از کلبه ام چون تیره بختان بگذرد

شمع انگشت ندامت می شود در محفلم

۹

از زمین من نمی روید گیاهی جز سپند

خوشه من برق و خرمن آه و آتش حاصلم

۱۰

سیدا امروز زنم در بحر اهل جود نیست

می رود اکنون به خشکی کشتی دریا دلم

تصاویر و صوت

نظرات