
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۱۵
۱
بی تو امشب بس که احوال خرابی داشتم
از تهی آغوش خود پیچ و تابی داشتم
۲
پیکرم می جست همچون نبض بیماران ز جا
تا سحر چون موج سیماب اضطرابی داشتم
۳
آتشم افسرده روی و در چراغم نم نبود
بی جمالت خانه بی آب و تابی داشتم
۴
اشک می پاشید بر اطراف مژگانم نمک
گاه می گفتم به چشم خود که خوابی داشتم
۵
هر چه می کردی تو امشب بود کارم پیروی
هر چه می گفتی زبان بی جوابی داشتم
۶
می شمردم هر زمان داغ شب بگذشته را
تا به وقت صبح با خود سر حسابی داشتم
۷
در خیال خط رخسار تو هوشم رفته است
گرچه در ظاهر به پیش رو کتابی داشتم
۸
چون نگرید خون به حالم روز و شب ای سیدا
در کنار خویش ماه و آفتابی داشتم
تصاویر و صوت

نظرات