
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۱۶
۱
ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم
تا چشم تو دیدیم ز میخانه گذشتیم
۲
تا چند به زلف تو کند دست درازی
دشمن شده از دوستی شانه گذشتیم
۳
از گوشه ویرانه خود پای کشیدیم
تا در طلب کوی تو از خانه گذشتیم
۴
از کاکل تو روی دلی بس که ندیدیم
گفتیم پریشان و چو دیوانه گذشتیم
۵
گریان به در خانه فانوس رسیدیم
نالان به سر تربت پروانه گذشتیم
۶
بر زمزمه اهل جهان گوش نکردیم
زین قوم شنیدیم صد افسانه گذشتیم
۷
در سلسله خلوتیان دوش رسیدیم
دامن به میان برزده رندانه گذشتیم
۸
در بزم حریفان جهان کج نگرستیم
ساغر به کف آورده و مستانه گذشتیم
۹
چون مور رسیدیم سر خرمن دو نان
پروازکنان از هوس دانه گذشتیم
۱۰
بر گنج و گهر چشم چو سید نگشادیم
صد مرتبه از گوشه ویرانه گذشتیم
نظرات