
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۱۸
۱
نسیم صبح پیامی رساند در گوشم
که شد گل چمن انتظار آغوشم
۲
کدام سرو مرا در کنار می آید
چو بال فاخته پرواز دارد آغوشم
۳
بود ز بوی گلم کوچه باغها لبریز
از این چه سود که گلچین کند فراموشم
۴
به کوی عشق سبکروترم ز سایه خویش
به دامنی نرسیدست گرد پاپوشم
۵
به دام بی پر و بالی کشیده اند مرا
نمی کنند رها آنقدر که می کوشم
۶
حذر ز تیر ملامت نمی کنم هرگز
لباس پاره به بر دارم و زره پوشم
۷
برون ز هستی خود سیدا نمی آریم
که داده است مرا دارویی که بیهوشم
نظرات