سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۴۲۶

۱

خبر از زلف او با جان غم پیوسته آوردم

عجب روز سیاهی بر سر این خسته آوردم

۲

ز مکر آسمان عصمت خلاصم داد چون یوسف

برون خود را ازین نه خانه در بسته آوردم

۳

نگاهم شد چو شاخ ارغوان از روی آن نوخط

در ایام خزان زین بوستان گلدسته آوردم

۴

دری از قبله چون محراب واگردید بر رویم

به یاد خویش تا آن ابروی پیوسته آوردم

۵

به باغ از نارسایی سرو می زد لاف رعنایی

چو قمری پیش قدش گردن بربسته آوردم

۶

به فریاد آمد از جنباندن زنجیر در گوشم

سزای آنکه رو در خانه دربسته آوردم

۷

کشیدم سیدا پا از بساط مردم دنیا

به کف امروز دامان دل وارسته آوردم

تصاویر و صوت

نظرات