
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۲۸
۱
شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ام
رخنه دیوار فانوس است چاک سینه ام
۲
از سبکروحان به خاطرها نمی آید گران
عکس را از خود نمی سازد جدا آئینه ام
۳
بر گنه کاران نوید مغفرت آب بقاست
روز عید میکشان باشد شب آدینه ام
۴
از دلم سودای زلف او نمی آید برون
حلقه ماراست زنجیر در گنجینه ام
۵
گردش دوران نگردد بر مرادم سیدا
کهنه تقویمم به دست مردم پارینه ام
نظرات