
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۲۹
۱
بس که خو کردست با کلفت دل غم پیشه ام
سنگ می گردد اگر ریزند می در شیشه ام
۲
برقم و بر خرمن اهل ستم دارم گذر
هر کجا خار مغیلان است باشد بیشه ام
۳
نخل سبزم از کدامین جوی آبم داده اند
سایه من بید مجنون است سنبل ریشه ام
۴
هر کجا آتش علم گردد پر و بال من است
نیست چون مرغ کباب از سوختن اندیشه ام
۵
سیدا با کوهکن از بس که دارم نسبتی
نیست غیر از نام شیرین بر زبان تیشه ام
تصاویر و صوت

نظرات