
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۳۰
۱
شکایت نامه آن روی چون گل بود در دستم
قلم در ناله چون منقار بلبل بود در دستم
۲
دماغم بود همچون نافه دلجمع از پریشانی
خوش آن شبها که همچون شانه کاکل بود در دستم
۳
به جستجوی تو در باغ هر صبحی که می رفتم
به هر سو می دویدم دسته گل بود در دستم
۴
به گلشن رفته روی سبزه ها را یاد می کردم
به یاد خط رخسار تو سنبل بود در دستم
۵
به کوی گلفروشان سیدا روزی که می رفتم
بسان غنچه همیان پر از پل بود در دستم
تصاویر و صوت

نظرات