
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۳۱
۱
تا به سودای تو از خانه به بازار شدیم
هر کجا درد و غمی بود خریدار شدیم
۲
در پی نفس و هوا بیهوده گردی کردیم
این زمان در پی آن یار وفادار شدیم
۳
بلبل ما به دل بیضه تمنای تو داشت
بال پرواز گشادیم و گرفتار شدیم
۴
بر رخ ما در گلزار تماشا بستند
سعی ها ساخته خار سر دیوار شدیم
۵
هر رگ تن ز گرانجانی ما سستی کرد
دل ز اندیشه تهی کرده سبکبار شدیم
۶
پای پر آبله را چشمه چو زمزم کردیم
در ره کعبه دل قافله سالار شدیم
۷
سیدا همچو مه مصر عزیزی رو داد
گرچه در چشم حسودان جهان خوار شدیم
نظرات