سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۴۳۲

۱

همنشین زنبورم خانه پر عسل دارم

تربیت گر نیشم نوش در بغل دارم

۲

گرد شیشه عیشم آسمان نمی گردد

چون فلاخن از دوران سنگ در بغل دارم

۳

همچو واعظ از دنیا می کنم شکایت ها

می روم ز دنبالش علم بی عمل دارم

۴

سر به جیب چون غنچه برده ام در این گلشن

قانعم به خون دل عیش بی بدل دارم

۵

فکر روز آینده کرده ام ز سر بیرون

از ابد نمی ترسم بیم از ازل دارم

۶

بهر رزق در پیری می کنم ترددها

بر چگونه خواهد داد کشت بی محل دارم

۷

همچو آسیا بر من نیست یک دم آرامی

بهر روزیی مردم روز و شب جدل دارم

۸

از بهار پیریها چون خزان نیم غمگین

همچو سرو سرسبزم طالع عمل دارم

۹

بی تردد از گردون می رسد مرا روزی

شکرلله از ایام طبع بی کسل دارم

۱۰

حرف پوچ نادان را چاره جز خموشی نیست

ساده لوحم و بنگر با فلک جدل دارم

۱۱

سیدا عصای من با شکست پیوند است

من کجا توانم رفت رهنمای شل دارم

تصاویر و صوت

نظرات