
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۶۴
۱
نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرون
نمی آید ازاین دریادلان عمریست نم بیرون
۲
سراب از حیله دنیاپرستان سر به صحرا زد
سزای آنکه در این عهد آید از عدم بیرون
۳
ندارد احتیاج زیب و زینت عزت ذاتی
نگردد بوی مشک از ناف آهوی حرم بیرون
۴
بود بیم خطر از همنفس تنهانشینان را
نمی آید ز عکس خانه آئینه دم بیرون
۵
ز ارباب سخن کی تیره بختی دور می گردد
مدام آب سیه می آید از جوی قلم بیرون
۶
به چشم بوالهوس راه نظر بربسته اولی تر
همان بهتر نیاید زین ترازو سنگ کم بیرون
۷
به سوی کعبه چشم مست او احرام اگر بندد
پی قربانی او آید آهوی حرم بیرون
۸
حصار عافیت فانوس باشد شمع مجلس را
منه ای سیدا از آستان خود قدم بیرون
نظرات