
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۷
۱
ماه من مست شراب ناب می بینم تو را
لب به لب بر ساغر مهتاب می بینم تو را
۲
از میان بوالهوس هرگز نمی آیی برون
کشتی افتاده در گرداب می بینم تورا
۳
هیچ کس را طاقت نظاره روی تو نیست
پنجه خورشید عالم تاب می بینم تو را
۴
در کدامین بزم امشب را به روز آورده یی
جام می بردست مست خواب می بینم تو را
۵
آستان کوی تو پیر و جوان را متکاست
قبله ارباب شیخ و شاب می بینم تو را
۶
سیدا آن سیمتن عزم کجا دارد که باز
اضطراب آلوده چون سیماب می بینم تو را
تصاویر و صوت

نظرات