سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۴۷۳

۱

غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به داغ من

ز شب تا روز بی پروانه می سوزد چراغ من

۲

گل نشکفته ام عمریست سر در پیرهن دارم

تماشای چمن رفتست بیرون از دماغ من

۳

به تکلیفم اگر آید برون از راه برگردد

نفس کوتاه گردد صبحدم را از سراغ من

۴

هوس کردم ز لعلت نوشدارو نیشها خوردم

مشبک گشته همچون خانه زنبور داغ من

۵

غلط کردم علاج خویش جستم از تو ای لاله

تو هم چون گل نهادی داغ بر بالای داغ من

۶

گلستان مرا آباد دارد سست بنیادی

نه آساید کسی در سایه دیوار باغ من

۷

به ناخن دست بیعت داده زخم سینه ام چون گل

نمی یابم طبیبی تا نهد مرهم به داغ من

۸

عصا بر کف مهیا کرده است از شمع پروانه

ز شب تا روز سرگردان بود بهر سراغ من

۹

به بوی روغن آب است شبها خانه ام روشن

دل پروانه می سوزد به احوال چراغ من

۱۰

چراغان می کنم هر شام و بخت تیره می آید

تماشا می توان کردن به شبها گشت زاغ من

۱۱

شود از آب یک سرچشمه چندین کشتها حاصل

رساند لاله و گل نسبت خود را به داغ من

۱۲

ز دوران آنقدر ای سیدا آزردگی دارم

نمک را می شمارد مرهم کافور داغ من

تصاویر و صوت

دیوان سیدای نسفی به تصحیح و تعلیق حسن رهبری - میر عابد سیدای نسفی - تصویر ۳۵۲

نظرات