
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۸۴
۱
هر شب چو شمع دارم سوز و گداز بی تو
چون کاکلت نماید شبها دراز بی تو
۲
مرهم نهاده ناصور بر زخم سینه من
بیماریم شد افزون ای چاره ساز بی تو
۳
آئینه دل من افتاده از نظرها
بر خاک تیره مالد روی نیاز بی تو
۴
شبها ز بند بندم افغان برون برآید
چون نی شکسته حالم ای دلنواز بی تو
۵
محراب از دو جانب بر روی من کشد تیغ
مسجد اگر درآیم ای قبله ساز بی تو
۶
از رفتن تو افتاد در خانه من آتش
چون داغ از دل من گل کرد راز بی تو
۷
چون مرغ نیم بسمل کارم بود تپیدن
در صیدگاه نازت ای شاهباز بی تو
۸
احوال سیدا را از قمریی چمن پرس
چون سبزه پایمال است ای سرو ناز بی تو
تصاویر و صوت

نظرات