
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۹۰
۱
شد موسم خزان به گل و غنچه ناز کو
با جبهه شکسته بلبل نیاز کو
۲
دست تهی ز خانه برآمد چو سبزه شیخ
آزاده را چو سرو زبان دراز کو
۳
بلبل ز باغ رفت و زغن گشت جانشین
در گوش ساکنان چمن امتیاز کو
۴
آهو به یک نظر دل مجنون کباب کرد
در چشم دلبران جانگداز کو
۵
شبنم ز روی بستر گل گشت ناپدید
چشمی که خفته بود به بالین ناز کو
۶
درهای خیرگاه بوبستند اهل جاه
ای چرخ سفله حاتم مسکین نواز کو
۷
مرغان بیضه سر به ثریا کشیده اند
بر دست حادثات فلک شاهباز کو
۸
زلفی که دل به سلسله او حقیر بود
می کرد پا به جانب مهمان دراز کو
۹
ای دل بیا که مسجد و میخانه شد خراب
با میکشان نیاز و به زاهد نماز کو
۱۰
ای سیدا مجوی دوا از طبیب شهر
ما را به جز خدای جهان چاره ساز کو
نظرات