
سیدای نسفی
شمارهٔ ۴۹۳
۱
افتاد بر سر من سودای کاکل تو
چون بوی سنبل افتم در پای کاکل تو
۲
گرد سر تو گردم بهر امیدواری
شد مدتی که هستم جویای کاکل تو
۳
چون بوی نافه نبود آرام در دماغم
دارد مرا پریشان غمهای کاکل تو
۴
دل را که کوه قاف است در پیش او پر کاه
آویخته به یک مو ایمای کاکل تو
۵
شبها به یاد زلفت پیچد به خود چو زنجیر
چون سیدا کسی نیست شیدای کاکل تو
تصاویر و صوت

نظرات