سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۵۰۹

۱

پنجه‌ام هرگز نرفته بر در کاشانه‌ای

نقش پای من ندیده آستان خانه‌ای

۲

دامن زلف تمنا کی به چنگ آید مرا

نی زبان گفت‌و‌گو و نی اصول شانه‌ای

۳

ساغر خود می‌برم پیش حباب از سادگی

تر نمی‌گردد ز دریاها لب پیمانه‌ای

۴

بر در ارباب دولت نیست غیر از گردباد

پشّه‌ای بیرون نمی‌آید ز مهمانخانه‌ای

۵

جود حاتم بر زبان سایلان گر بگذرد

می‌رسد در گوش این دون‌همتان افسانه‌ای

۶

ای ز خود غافل مکن از اهل دنیا آرزو

کل دهند این طفل‌طبعان سنگ بر دیوانه‌ای

۷

در دهان مردم غافل‌زبانِ هرزه‌گوی

جغد بی‌بالی‌ست افتادست در ویرانه‌ای

۸

می‌روند آش خدایی گفته اهل روزگار

گر برآید دود آهی از درون خانه‌ای

۹

خوشه‌چینان خرمن ناموس را آتش زنند

از دهان مور اگر ناگاه افتد دانه‌ای

۱۰

سیدا پا از بنای خلق کوته کرده‌ام

می‌نماید پیش چشمم آسمان ویرانه‌ای

تصاویر و صوت

نظرات