
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۱۰
۱
تا تو رفتی انجمن گردید ماتمخانهای
شمع افتادست همچون مرده پروانهای
۲
رفتی و بزم مرا یکسر پریشان ساختی
نی صراحی پیش ساقی نی به جا پیمانهای
۳
آمدم چون آفتاب از دست تنهایی به جان
روزگاری شد نمییابم به خود همخانهای
۴
جوش سودای تو هردم میزند سنگم به سر
میروم در کوچهها مانندهٔ دیوانهای
۵
جستوجویت میکنم از خود نمییابم خبر
گاه از همصحبتان جویم گه از دیوانهای
۶
استخوانم توتیا خواهد شد از جور فلک
در گلوی آسیا افتادهام چون دانهای
۷
سیدا از خانهام تا آن پریرو رفته است
کشته شمع کلبهام دیوانه پروانهای
نظرات