سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۵۱۵

۱

چهره افروخته از باده ناب آمده‌ای

بهر پرسیدن دل‌های کباب آمده‌ای

۲

در دل ای توبه‌شکن قصد هلاکم داری

بر کمر تیغ به کف جام شراب آمده‌ای

۳

دوش در کلبه‌ام آتش زده رفتی چون برق

باز از بهر چه ای خانه‌خراب آمده‌ای

۴

ای بهار چمن‌آرا چه شنیدی از من

عرق‌آلوده چو شبنم به شتاب آمده‌ای

۵

می‌رسی از سفر و خط مبارک داری

جان فدایت که رسولی به کتاب آمده‌ای

۶

می‌رود هر طرف از شوق چو موج آغوشم

تا تو ای سرو روان از لب آب آمده‌ای

۷

سیدا تازه دماغ است ز استقبالت

بس که چون شیشه لبالب ز گلاب آمده‌ای

تصاویر و صوت

نظرات