سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۵۲۲

۱

جان به لب آمده و نیست ز جانان مددی

وقت من تنگ شد ای دیده گریان مددی

۲

چین بر ابرو زده و جانب من کرد نگاه

یار من بر سر جور آمده یاران مددی

۳

روزگاریست که کارم به خدا افتادست

نی تو را رحم بود نی ز حریفان مددی

۴

رحم بر موی سفیدم کن و دستم برگیر

پیر گردیده ام ای شاه جوانان مددی

۵

سیدا تا دم محشر نه برآیم ز خمار

گر نباشد به من از ساقی دوران مددی

تصاویر و صوت

نظرات