
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۴۸
۱
گل به سر برزده از سیر چمن می آیی
خنده بر لب گره ای غنچه دهن می آیی
۲
امشب ای ماه کجا ساخته باده کشتی
می روی از خود و گاهی به سخن می آیی
۳
شود آزرده میان تو در آغوش نظر
نازک اندام تر از شاخ سمن می آیی
۴
بی سبب عیش مرا کرده پریشان رفتی
باز از بهر چه ای عهد شکن می آیی
۵
شمع و پروانه به فانوس حصاری شده اند
چه بلایی تو که در خانه من می آیی
۶
شود از گرد رهت باد صبا مشک فروش
نو خط من زیبا بان ختن می آیی
۷
سیدا روز و شب از غیب ندا می آید
ای مسافر شده ام کی به وطن می آیی
تصاویر و صوت

نظرات