
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۵
۱
با بد و نیک جهان از بسکه همدوشیم ما
سرمه را چشمیم و حرف سخت را گوشیم ما
۲
عقده ایی در هر خم زلفی که باشد شانه ایم
کاکلی هر جا پریشان می شود دوشیم ما
۳
قامت ما خم شده و فکر کنار از سر نرفت
چون کمان حلقه تنگ از دست آغوشیم ما
۴
زلف او را بنده ایم و کاکل او را اسیر
سنبل او را غلام حلقه در گوشیم ما
۵
بس که امروز امتیاز از اهل عالم برده اند
زهر اگر در جام ما ریزند می نوشیم ما
۶
هیچ کس از ما لباس تیره بختی را نبرد
روزگاری شد که چون کاکل سیه پوشیم ما
۷
معنی در هر که می بینیم خدمت می کنیم
خانه زاد اهل فهم و بنده هوشیم ما
۸
شکوه روشندلان را قاصدی در کار نیست
هر که از ما هرچه گوید در بناگوشیم ما
۹
سیدا همصحبتان ما را نمی سازند یاد
غنچه سان از تنگدستی ها فراموشیم ما
نظرات