
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۵۲
۱
تا کی ای بلبل به دنبال هنر افتد کسی
به که همچون غنچه بر سودای زر افتد کسی
۲
از خبرداری ز من گشتند یاران بی خبر
باخبر باشند از خود بی خبر افتد کسی
۳
دستم از بهر خدا ای عیسی مریم بگیر
از فلک افتد به است از پشت خر افتد کسی
۴
چون عصا سازند او را پیشوای خویشتن
کوچه گردو خشک مغز و دربدر افتد کسی
۵
می توان برداشت او را بر سر خود سیدا
در میان هر دو جنگی چون پسر افتد کسی
نظرات