
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۵۶
۱
دمید خط و در آغوش من نمی آیی
بهار گشت و به سیر چمن نمی آیی
۲
تو بوی یوسف مصری و من چو یعقوبم
چرا برون شده از پیرهن نمی آیی
۳
ز وعده های تو شد گوهر دل من آب
گداختم ز غم ای سیمتن نمی آیی
۴
شراب می خوری و می روی ز خود هر دم
کباب می کنی و در سخن نمی آیی
۵
برو به باغ نظر کن به روی بلبل و گل
چرا شکفته چنین پیش من نمی آیی
۶
درون دیده من چون نگه بود جایت
تو نور چشم منی در وطن نمی آیی
۷
در انتظار وصال تو سیدا شده پیر
خزان رسید و تو ای گل بدن نمی آیی
تصاویر و صوت

نظرات