
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۵۸
۱
قدت در چشم خود جا کرده ام ای دوست می رنجی
نهالت گفته ام سرو لب این جوست می رنجی
۲
شد از نظاره رخسار تو گلدسته مژگانم
نگاهم مارپیچ طاق این ابروست می رنجی
۳
به فکر روی تو عمریست من پشت خمی دارم
سرم چون غنچه در آئینه زانوست می رنجی
۴
مرا جرمی نباشد آه من غیر از گرفتاری
کمند گردن من حلقه آن موست می رنجی
۵
به حال سیدا عمریست پروایی نمی سازی
بیابان گرد از دست تو چون آهوست می رنجی
نظرات