
سیدای نسفی
شمارهٔ ۵۸
۱
رویت گل سرسبد لاله زارها
خطت متاع قافله نوبهارها
۲
در بوستان ز حسرت پابوس سرو تو
خمیازه می کشند لب جویبارها
۳
رفتار تو گرفته سر راه کبک را
تمکین تو شکسته سر کوهسارها
۴
ای چشمه حیات تغافل ز حد گذشت
موج سراب اشک من است آبشارها
۵
هرگز ز دیدنت نشود سیر چشم ما
بی انتهاست سلسله انتظارها
۶
تنگ است جامه گل رعنا به دوش من
آسوده ام ز پیرهن اعتبارها
۷
زین قوم مرده دل چه طمع می کند کسی
بینند پیش پا به چراغ مزارها
۸
وقت است سیدا ز پی بیخودی رویم
ما را گداخت پیرویی اختیارها
نظرات