
سیدای نسفی
شمارهٔ ۶۷
۱
خدایا تازه کن چون شمع مغز استخوانم را
توانایی کرم فرمای جسم ناتوانم را
۲
نهالم را خزان کردست ایام کهنسالی
شکفتن ها کرامت ساز شاخ ارغوانم را
۳
قد خم گشته یی دارم الهی دستگیری کن
نگه دار از کشاکش های بازوها کمانم را
۴
پی مدح و ثنایت چون قلم عمریست سرگرمم
مشوی از حفظ نام خویش طومار زبانم را
۵
لب خود را کنم چون لعل پرخون از پشیمانی
تهی دستی مده از گوهر دندان دهانم را
۶
تن افسرده را احیا نمودن از تو می آید
به سرسبزی مبدل کن خزان بوستانم را
۷
متاعی چند جمع آورده ام از مصرِ خرسندی
مکن پوشیده از چشم خریداران دکانم را
۸
مرا چون سیدا در باغ عالم سرفرازی ده
میان عندلیبان سبز گردان آشیانم را
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی