سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۷۶

۱

گرفتم گوشه‌ای امروز از درها دویدن‌ها

کمان حلقه شد پشت عصایم از خمیدن‌ها

۲

چو گل از سفره ارباب دولت خون دل خوردم

نصیب من نشد چون غنچه غیر از لب گزیدن‌ها

۳

قناعت پیشگان لب تر نمی‌سازند از دریا

نیفتد ماهی تصویر در دام تپیدن‌ها

۴

به یک پرواز کردن در قفس انداختم خود را

بحمدالله که فارغ‌بالم از بیجا پریدن‌ها

۵

نمی‌سازد گران‌پایی طمع را کنده زانو

حریفان را برد در چاه زندان آرمیدن‌ها

۶

ز کار افتاده است انگشت‌ها چون پنجه شانه

شکسته تا به بازو ستم از دامن کشیدن‌ها

۷

ز اهل روزگار ای سیدا نشنیده‌ام حرفی

گرانی می‌کند امروز گوشم از شنیدن‌ها

تصاویر و صوت

نظرات