
سیدای نسفی
شمارهٔ ۸
۱
ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما
پروانه چراغ تو مرغ کباب ما
۲
از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی
ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما
۳
موی سفید پخته کند حرص خام را
چون آفتاب گرم بود ماهتاب ما
۴
ما با وجود قامت خم مست غفلتیم
پیچیده موج باده به رگهای خواب ما
۵
عاشق به وعده دادن جان می کند وفا
دام فریب نیست به موج سراب ما
۶
چشم طبیب چشمه سیماب می شود
انگشت اگر نهد برگ اضطراب ما
۷
بحر محیط بیش ز یک کاسه آب نیست
گرداب در تلاش بود با حباب ما
۸
این رشته ها که چرخ به گوهر کشیده است
شیرازه گسسته بود از کتاب ما
۹
از بس که در قملرو فهم امتیاز نیست
شد زیر مشق ما ورق انتخاب ما
۱۰
از صندل است ساغر ما بس که سیدا
درد سر خمار ندارد شراب ما
نظرات