سیدای نسفی

سیدای نسفی

شمارهٔ ۸۳

۱

خانه بر دوشم پریشان کو وطن دارد مرا

بر جنون تکلیف چاک پیرهن دارد مرا

۲

غنچه گل نیستم تا از نسیمی وا شوم

روزگار رفته سر در پیرهن دارد مرا

۳

حلقه بزم است طوق بندگی بر گردنم

من غلام آن که دور از انجمن دارد مرا

۴

نیست جز زاغ و زغن در آشیان بلبلان

باغبان بیهوده تکلیف چمن دارد مرا

۵

همچو مرغ بیضه از پرواز کردن مانده ام

بی پر و بالی گرفتار وطن دارد مرا

۶

سیر باغ آرزو کردن ندارد اعتبار

دیدن گل خار دیوار چمن دارد مرا

۷

می دهد خضر حیات از عالم آبم هراس

این بیابان گرد قصد ره زدن دارد مرا

۸

گردباد از بی سرانجامی نمی گردد قرار

تنگدستی های دوران بی وطن دارد مرا

۹

سیدا در صحبت نادان شود دانا خموش

خامه کوته زبان دور از سخن دارد مرا

تصاویر و صوت

نظرات