نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۱۰۷

۱

بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم

خدا کند که نگردد رهاقرا به زدستم

۲

ز چشم سرخوش ساقی رهین عهد الستم

که تا بحشر نبینند جز پیاله بدستم

۳

برغم زاهد مسجد که زد بسنک سبویم

هزار توبه ز می کردم و دوباره شکستم

۴

صبا بگو بکماندار من که ساعد سیمین

مدار رنجه که من صیدپای رفته بشستم

۵

ز پا درازی دل طاقتم سرآمدو آخر

کمند طرۀ موئی بپاش بستم و رستم

۶

عنان هوش ز دستم ربود چشم تو ساقی

مده پیاله بدستم که من ز پای نشستم

۷

ز من بدلبر بیمهر زود سیر که گوید

که تار رشته سرامد ز بس کسستی و بستم

تصاویر و صوت

نظرات