نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۱۱۳

۱

دل گسست از من و با چشم تو پیوست به هم

دشمن و دوست به خونم شد و همدست به هم

۲

رشتهٔ مهر چنان می‌گسل از هم که چو خط

ز در صلح در آید بتوان بست به هم

۳

به کدامین طرف ای موج روانی که دگر

زورقی نیست درین بحر که نشکست به هم

۴

تیر مژگان تو تا در دل خونبار نشست

شستم از دیده به یک چشم زدن دست به هم

۵

چشم صیدافکن آن ترک کمانکش نازم

که کند تعبیه صد تبر بیک شست به هم

۶

گر زره‌پوش شود عارضت از خط چه عجب

که کشیده است بر او تیغ دو بد مست به هم

تصاویر و صوت

نظرات