
نیر تبریزی
شمارهٔ ۱۲۲
۱
به خطا میرمد آن نرگسِ فتّان از من
که به یک غمزه توان برد دل آسان از من
۲
منّت ابر بهار است ز باران سرشک
بیرخت بر سر یک دشت مغیلان از من
۳
تخم صبرم به دل ای پیر جهاندیده مکار
که نچینی به جز از خوشهٔ حرمان از من
۴
آن شد ایخواه که از جان رود پای شکیب
کآن زمان دست ز من بود و گریبان از من
۵
گریهام کشت دهانی به تبسم بگشای
تا یکی تنگدل ای غنچهٔ خندان از من
۶
باغبان گو که به تاوان تماشای گل
برد از خون جگر لاله به دامان از من
۷
صید هشیار ز صیاد گریزد لیکن
نه بدین گونه که صیاد گریزان از من
۸
نیرّا با همه سودازدگی حیرانم
گرچه آن طفل پریروست هراسان از من
نظرات